سامانیان (874 - 1004 م) یکی از دودمان‌های فارسی‌زبان در غرب آسیا بودند.
 
سامانیان نزدیک صد سال (از  تا  ه‍.ق) در قسمتی از  کنونی و بخش عمده‌ای از  و  فرمانروایی کردند.
 
انقراض حکومت طاهریان
 
انقراض حکومت طاهریان و ضعف و فتور تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمین های شرقی خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان اعمال قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و فراغی که به ویژه دوری از بغداد آن را بی دغدغه می‏ساخت، ولایت ماوراءالنهر که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آل سامان واگذار شده بود، تحت رهبری امیران این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری، و مدتی هم، جرجان (گرگان) ، طبرستان (مازندران) ، و سیستان، از جانب خلیفه یا به حکم استیلاء و غلبه، ضمیمه قلمرو آنها شد. با آن که استیلای این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان مستمر نبود و چندان دوام نداشت، ولی خراسان و ماوراء النهر در بخش عمده دوره امارت آنها، از مداخله مستقیم عمال خلیفه آزاد ماند و باقی مانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در تمام این نواحی، حیاتی تازه یافت.
 
سامانیان
 
سامانیان که منسوب به سامان خداه، دهقانی زرتشتی از نواحی بلخ و بد قولی سمرقند و مالک قریه سامان در آن نواحی بودند، از زمان خلافت مأمون در خراسان، یعنی اندک مدتی پیش از روی کار آمدن طاهریان، در قسمتی از ماوراء النهر حکومتهای مستقل کوچکی را که به حکم خلیفه به آنها واگذار شده بود، به عهده داشتند. و نسب خود را به بهرام چوبین، سردار معروف عهد ساسانیان می‏رساندند.
 
نصر اول مؤسس سلسله سامانی
 
مؤسس این سلسله، نصر اول و عده‏ای از فرمانروایان برجسته آن، توانسته بودند دورانی از آرامش نسبی را برای ایرانیان فراهم آورند، ولی البته همه آنان چنین نبودند و همیشه نیز چنین نبود. ثبات این سرزمین با کوششهایی که توسط مرداویج زیاری برای بازگرداندن طرز حکومت پیش از اسلامی صورت گرفت و همچنین با افراط کاری های دینی پادشاه با شکوه سامانی، نصر دوم در اواخر زندگی خود به مذهب اسماعیلی گروید و از این راه خود را با دستگاه خلافت درگیر کرد.
 
زبان فارسی در دوره سامانیان
 
در دوره ایران سامانی، زبان فارسی از پیشرفت و شکوفایی زیادی برخوردار شد. با آن که سامانیان در امور اداری زبان عربی را به کار می‌‌بردند و آن را شعار وحدت خلافت می‌‌شمردند، امکان آن را فراهم آوردند تا شاعرانی ایرانی همچون رودکی «وفات در 329 ق / 940 - 1 م» و دقیقی «حدود 325 - 70 ق / 935 - 80 م» از نخستین کسانی باشند که با گونه‏ای از زبان ملی خود که از تکمیل و تلفیق لهجه‏های محلی گوناگون فراهم آمده بود مطلب بنویسند. این زبان در دربار سامانیان پذیرفته شد و سرانجام به عنوان زبان فارسی جدید رواج پیدا کرد که با اندکی تغییرات آوایی تا زمان حاضر بر جای مانده است. فارسی جدید به خط عربی نوشته شد و رفته رفته هر چه بیشتر کلمات عربی به آن راه یافت که این امر تا حدی نتیجه پیشرفت پیروزمندان جهانی دین اسلام بوده است.
 
پادشاهان سلسله سامانی
 
نام و لقب نه تن از پادشاهان این سلسله با توالی و مدت حکومتشان، از این قرار است:
 
اسماعیل بن احمد
 
احمد بن اسماعیل
 
نصر بن احمد
 
نوح بن نصر
 
عبدالملک بن نوح
 
منصوربن نوح
 
نوح بن منصور
 
منصور بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۷ ه‍.ق.)
 
عبدالملک بن نوح (۳۸۹ – ۳۸۹ ه‍.ق)

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: سامانیانتاریخایران باستاندوره سامانیانحکومت طاهریان

تاريخ : 12 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
736 - 614 ق / 1335 - 1217 م  در طی همان ایام که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای  گسترش می‏داد و خلیفه بغداد  برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و  بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه می‏کرد حدود 613 ق / 1216 م، در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، قدرت نو خاسته‏ای در حال شکل گیری بود که به تدریج به داخل مرزهای اسلامی می‏خزید و خود را برای تهدید و تسخیر دنیای اسلام آماده می‏کرد. با این حال، خلیفه و سلطان، که آماج نهایی هجوم قریب الوقوع این نیروی تازه به پا خاسته بودند، در کشمکشها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند و یا آن قدر در محیط بسته افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً نمی‏دیدند و یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنه‏ای به حساب نمی‏آوردند.
 
اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از نواحی صحرای گوبی و جبال تیانشان به سوی ماوراءالنهر می‏خزید و از همان ایام فاجعه‌ای عظیم را برای دنیای اسلام تدارک می‏دید، دولت نوخاسته مغول بود که ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم خاتمه داد، و هم به خلافت بغداد.
 
پیشروی مغولان به داخل  از جانب ماوراءالنهر مغول که در آن ایام عنوان اتحادیه طوایف ، قیات، نایمان، کرائیت و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بین ، ، و  محسوب می‏شد، پیشروی خود را از جانب مرزهای ماوراءالنهر آغاز کرده بود. این طوایف که به قول برخی مورخان، 
 
تموچین فرمانروای بلامنازعه طوایف مغول
 
وقتی ، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را تحت فرمان درآورد، از جانب سرکردگان قبایل قوم ، خان بزرگ خوانده شد. او بعدآ با لقب ، در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان خان محیط یا خان اعظم، فرمانروای همه این طوایف شد. به طوری که چندی بعد نیز قبایل اویرات و قنقرات را به اطاعت درآورد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت و به این ترتیب با برقرار ساختن قانون عدالت -  - اتحاد مستحکمی را بین آنها برقرار ساخت. از آن پس، چنگیز خان فرمانروای بلا منازع تمام سرزمینهای مشرق بود که البته او کسی نبود که به این میزان بسنده کند و پیش از الزام اطاعت مغولهای غربی، دست از جنگجویی با سرکردگان طوایف بردارد. به زودی تموچین خان بزرگ، سرزمین  را تسخیر کرد و  پادشاه آنجا را کشت؛ در چین شمالی به تاخت و تاز پرداخت و  را تسخیر کرد؛ طوایف  را به اظهار اطاعت وا داشت؛ کوچلک خان، سر کرده قبایل نایمان را که بر اراضی اقوام تسلط یافته بود، از آنجا بیرون راند و بدین گونه با  که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه شد و مرز مشترک پیدا کرد.
 
قتل فرستاده ایران به دربار چنگیز و اجتناب ناپذیری جنگ
 
به این ترتیب چنگیز خان، ایجاد تجارت با سلطان خوارزم را وسیله‏ای برای برقراری رابطه بین دو دولت ساخت. به طوری که نخستین سفیر سلطان خوارزم در جلوی دروازه پکن به حضور خان رسید و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاری بین مغول و قلمرو سلطان تأکید کرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آمیز اعلام نمود.
 
در جریان سفر هیئت بازرگانی مغولان که از میان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتل عام همگی این تجار و سوء تدبیرهای بعدی سلطان، جنگ بین دو کشور را اجتناب ناپذیر ساخت. از طرفی خان مغول که از سوء رفتار سلطان خوارزم به خشم آمده بود در 614 ق / 1217 م، ایران را مورد تهاجم قرار داد. به طوری که هجوم وحشیانه مغول، فرار مفتضحانه سلطان از مقابل وی، و رفتن از شهری به شهر دیگر. ویرانی این تهاجم را چند برابر نمود. مغولان به هر دیار که وارد می‏شدند به کشتار نفوس، غارت اموال و ویرانی کامل شهر و آبادی‌ها می‏پرداختند. به نحوی که در اندک مدتی کوتاه ماوراءالنهر، خراسان و عراق عرصه کشتار و ویرانی مغولان شد و مقاومت جلال الدین منکبرنی نیز نتوانست از ادامه هجوم چنگیز خان جلوگیری کند. ده سال حضور این قوم وحشی، بخشهای وسیعی از جهان اسلام را به ویرانی و تباهی کشاند. تا این که عاقبت چنگیز در بازگشت به مغولستان در 624 ق / 1227 م، درگذشت و فاجعه عمیق انسانی را در پس این حادثه باقی گذاشت.
 
ورود نسل تازه مغولان به ایران به سرکردگی هلاکوخان
 
چهل سال پس از این ماجرا، نوادگان مغول در موکب سپاه  دوباره به ایران آمدند. اما اینان با اعقاب خویش چنگیز خان، که به قصد تاخت و تاز آمده بودند، تفاوت بسیاری داشتند. این نسل تازه از مغولان در این مدت با جهان اسلام خیلی بیشتر آشنایی پیدا کرده و از غارتگری و وحشی‌گری عهد چنگیز، به مراتب معتدلتر و مجربتر به نظر می‏رسیدند. لشکرکشی هلاگو بر خلاف چنگیز، با طرح و نقشه‏ای پیش پرداخته همراه بود. منازل بین راه از پیش تعیین و راه عبور لشکر آماده و حتی پل‌ها و گذرگاه مرمت شده بود. این بار تجربه به فرمانروایی مغول نشان داده بود که برای ایجاد یک قدرت پایدار در ایران، برچیدن بساط خلافت و  ضرورت دارد و آنها می‌بایست به جای کشتار و تخریب بیهوده و بی‌نقشه، این دو قطب متضاد دنیای اسلام را که به خاطر جنبه مذهبی خویش، مانع از استقرار فرمانروایی آنها در ایران به شمار می‏آمدند، از بین بردارد.
 
سقوط قلعه الموت و برچیده شدن اسماعیلیه
 
برچیدن قدرت اسماعیلیه در ایران با مشکل و مقاومتی جدی رو به رو نشد و با سقوط  در 654 ق، دولت خداوندان الموت به پایان راه رسید. از سوی دیگر خلیفه عباسی، علی رغم کوشش‌هایی که در ترساندن مغولان از عواقب شوم در افتادن با خاندان عباسیان انجام داد، نتوانست از حرکت هلاکو به بغداد جلوگیری کند. چرا که به زودی تختگاه عباسیان به محاصره افتاد. به همین دلیل  خلیفه ناچار به اردوگاه هلاکو آمد، این امر نیز مانع غارت و کشتار بغداد نشد. خلیفه و اولادش نیز با عده کثیری از رجال دولت به قتل رسیدند. بدین گونه خلافت عباسیان نیز فرو پاشید، هر چند سپردن امارت بغداد و عراق به 
 
بازگشت هلاکوخان به مغولستان پس از فتح بغداد
 
بعد از فتح بغداد، اتحاد با صلیبی‌ها و بر انداختن حکومت مسلمین در ،  و  در دستور کار هلاکو خان قرار گرفت. اما این نیت با مرگ برادرش منگو قاآن - خان مغولستان - که وی حکومت و دولت خود را از او داشت، هلاگو را به ترک شام و عزیمت به مغولستان وادار کرد.
 
هلاکو در آباد کردن خرابیهایی که لشکرکشیهای متعدد او، موجب آن شده بود، اهتمام ورزید. به طوری که تعدادی ابنیه از جمله معبد بودایی در خوی، قصری در دامنه جبال آلاغ، و رصد خانه‏ای در مراغه ساخت.
 
تحلیل رفتن مغولان در فرهنگ ایرانی و اسلام آوردن خانان مغول
 
هلاکو در 663 ق / 1265 م درگذشت و پسرش  ایلخان مغولان شد. در فاصله سی سال از مرگ سلطنت اباقاخان و جانشینی، قوم مهاجم به تدریج در فرهنگ ایرانی تحلیل رفت و با آن انس و خو گرفت. چنان که غازان خان، پیش از عزیمت به جنگ با بایدو، اسلام آورد، و در همان آغاز حکومت «694 ق / 1295 م»، تمامی عمال مغول را ملزم به قبول اسلام کرد. پس از آن دستور داد تا تمامی معابد  و نیز های مسیحی و 
 
غازان که پس از روی آوردن به اسلام، نام محمود یافت در ایجاد نظم و امنیت، وضع قواعد و قوانین عادلانه اهتمام بسیاری ورزید و سنت‌های نیکوی فراوانی از خود به یادگار گذاشت. با این وجود، این ایلخان سازنده و مصلح مغول عمر طولانی نیافت به طوری که پس از نه سال سلطنت در جوانی و در سی و سه سالگی به سال 703 ق / 1304 م چشم از جهان فرو بست و برادرش  به جای او نشست.
 
اولجایتو که با نام مسلمانی محمد خدابنده معروف شد، ظاهراً چون گرایش به  داشت، مخالفان شیعه او را بیشتر خر بنده خواندند. وی پس از تحکیم قدرت، رعایت قانون اسلام و یاساهای غازانی را الزام کرد. شهر  را در محلی که غازان قصد بنای یک شهر تازه را در آن داشت، به وجود آورد و آن را تختگاه خویش ساخت «704 ق / 1304 م».
 
اولجایتو نخست به مذهب  گرویده بود، اما مشاجرات و اختلاف‌های  و حنفی که در اردوگاه او شدت یافته بود، وی و بسیاری از امیران فصول را از گرایش به اسلام پشیمان و نگران ساخت. در این بین به مذهب تشیع تشویق شد و فرمان داد تا نام خلفای سه گانه را از خطبه و سکه انداختند. مع‌هذا، چون اکثریت رعیت را مایل به تسنن دید، بار دیگر نام خلفای سه گانه را در سکه و خطبه آورد. اولجایتو هم مثل اکثر ایلخانان دیگر در شرابخواری و شهوت رانی افراط می‏کرد. وی در سی و پنج سالگی به دنبال یک بیماری وفایت یافت «716 ق / 1316 م».
 
نابودی دستاوردهای مغولان به دست ابوسعید بهادرخان
 
پسرش  به هنگام جانشینی بیش از سیزده سال نداشت، از این رو به سادگی آلت دست امیران و وزیران قرار گرفت. عشق به شراب و حرمسرا هم او را از پرداختن به امور مملکت مانع شد به همین دلیل ساده‏تر آن دید که آن را به امیر چوپان واگذار کند. طولی نکشید که زمینه‏های رشد و ترقی که توسط اخلاف بهادر خان، بنیانی یافته بود به دست این ایلخان بر باد رفت. اجحاف و تعدی به مردمان، طغیان امیر چوپان و پسرش امیر تیمورتاش و داستانهای عشقی و بد نامی بهادر خان، به تدریج حکومت ایخانان را رو به انحطاط برد. افزون بر این منازعات مدعیان و تحریکات مخالفان نیز قدرت این سلاله را تحلیل برده بود. قتل  «759 ق / 1358 م» واپسین امیر ایلخانی، زوال و انقراض نهایی این سلاله را اعلام داشت.
 
پایان کار مغولان
 
دوران ایلخانان هر چند با نظم و انضباط حساب شد، آغاز شد، اما در بی نظمی و هرج و مرج مقاومت ناپذیری پایان یافت. به طوری که تجربه حکومت ایلخانان در ایران یک تحول جالب اجتماعی را در تاریخ به معرض آزمون آورد. این که در فاصله دو نسل، ایلخانان اسلام آوردند، تجربه انحلال قوم فاتح را در فرهنگ قوم مغلوب یک بار دیگر در تاریخ ایران به صورت یک واقعیت تسلی بخش و قابل اعتماد به منصه ظهور رساند. سلاله یک قوم مهاجم که از آغاز با طرح اتحاد با صلیبی‌ها که به انهدام اسلام بسته بودند، سرانجام در طی دو نسل، مدافع قلمرو اسلام شدند که از آن در برابر تهاجمات دیگران و هجوم بیگانگان جانانه دفاع کردند. حتی ارتباط آنها با صلیبی‌ها، که پس از اسلام آوردنشان نیز به کلی قطع نشد، دست کم شروع جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب شد. پایان قدزت مغولان و
 
توسعه علوم در عهد مغولان
 
در عصر آنها ،  و  در ایران توسعه قابل ملاحظه‏ای یافت. به طوری که عدم توجه این قوم به  نیز با اظهار علاقه زیادی که به تاریخ نشان می‏دادند جبران شد. چرا که کتابهای تاریخی قابل ملاحظه‏ای در این دوره به فارسی تدوین شد که جامع التواریخ رشیدی در آن میان شاید نخستین تجربه موفق در تألیف دسته جمعی و گروهی تاریخ بود. به علاوه توجه برخی از این ایلخانان به ایجاد بناهای عظیم و آبادانی، جبران مافات اخلاف وحشی گونه این قوم در ایران، تسلی خاطر نسلهای بعدی بود، چنان که پیدایش سبک تلفیقی ممتاز در تاریخ معماری ایران، نتیجه مجاهدتها و کوششهای برخی از این امیران بود.
 
ملوک الطوایفی در ایران در پایان عهد ایلخانان
 
بلیه مغولان و حکومت ایلخانان در ایران، دوره‏ای از افول و انحطاط ایرانیان را به همراه آورد. ورطه عمیق و هولناک بین توانگر دقیقتر، زوال اخلاق و معنویات و رواج دکان دیا و میدان دار شدن مدعیان و متشبهان و کارگزاران بی لیاقت و مال اندوز، بر پریشانی اوضاع و نابسامانیهای اجتماعی هر چه بیشتر می‏افزود. در پایان عهد ایلخانان و ضعف و زوال قدرت آنان، سرزمین ایران، شاید ظهور دوباره ملوک‌الطوایفی در عرصه فرمانروایی از یک سو و نهضت‌های مردمی و انقلابی با ماهیتی ضد دولتی از سوی دیگر شد. نهضت سربداران، نهضت سمرقند و نهضت عامّه، جلوه‏ای از روح مردم عاصی و به تنگ آمده از اوضاع بود.
 
تصمیم ایران به عدم بازگشت به دنیای مغولان
 
با آن که بعد از ایلخانان دولت کوته عمر چوپانیان و سلاله ماجراجو و بی ثبات ایلخانیان، توانستند دست کم برای مدتی کوتاه تفوق عنصر مغول را در عرصه رویدادهای سیاسی ایران حفظ نمایند، اما اعاده آن قدرت برای مغولان دیگر ممکن نشد. ادامه پاره‏ای از شیوه‏های حکومت و یاساهای مغول در قلمرو کوچک طغاتیموریان جرجان، و در دستگاه  و  هم به دوام و بقای دنیای چنگیز خانی کمکی نکرد. هر چند ایران تا نیل به وحدت و استقلال، هنوز راه درازی در پیش روی داشت، اما بازگشت به دنیای مغول هم، دیگر برایش قابل تحمل نبود. حتی
 
ملوک الطوایفی عصر مغول و نزاع‌های حکمرانان محلی
 
این ملوک الطوایفی که سراسر ایران زمین را دچار اغتشاشهای طولانی ساخت، سلاله‏های مختلف محلی را در مقابل هم به تنازع واداشت. منازعات بین حکام محلی، آبادیها، شهرها، و ولایات را معروض غارت و کشتار مدعیان ساخت که هر از چندی آنها را دست به دست می‏کردند و یا به زور از دستان یکدیگر می‏ربودند. از این جمله؛ چوپانیان در آذربایجان و اران و ولایات جبال، جلایریان در عراق عرب و بعدها در تمامی قلمرو چوپانیان، طغا تیموریان در جرجان و خراسان غربی، آل کرت در  و خراسان شرقی، ملوک شبانکاره در قسمتی از ،  سلغری و در فارس و ،  در فارس و ، اتابکان لر بین اصفهان تا ، اتابکان یزد در ولایات تابع آن حوالی و تعدادی امیر نشین در  و  که از هم مستقل و با هم در حال نزاع بودند.
 
هر چند برخی از این حکومتهای ملوک الطوایفی در همان اواخر عهد ایلخانان بر افتادند، اما جدایی قلمرو آنها همچنان باقی ماند و حکومت ملوک الطوایفی که بعد از عهد تیمور هم به صورتهای دیگر ادامه حیات یافت، تا چندین سده بعد از بلیه مغولان، سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و بی نظمی و اغتشاش کرد که رهایی از آن، نیازمند حکومت مرکزی مقتدر بود و نیل بدان تا عهد صفوی برای ایرانیان ممکن نشد.
 
ایران خسته از یکصد و پنجاه سال سلطه ملوک الطوایفی
 
از فاجعه تهاجم چنگیز خان تا فاجعه تیمور گورکانی تقریباً یک صد و پنجاه سال به طول انجامید. سپس در پایان یک سده دیگر وفات تیمور، ایران واپسین دوران ملوک الطوایفی تاریخی خود را پشت سر گذاشت و وارد دوره‏ای شد که مورخان جدید، غالباً آن را اعتلای ایران به مرحله دولت ملی خوانده‏اند، عهد صفوی. فاجعه چنگیز در قلمرو پارسی زبانان سرانجام به حدود ماوراء النهر محدود شد ،اما فاجعه تیمور از همانجا آغاز گشت و از میان ویرانه‏های دولت چنگیز خانی شکل گرفت. در مدت فرمانروایی تیمور و اخلاف او سراسر ایران از خراسان و مازندران تا فارس و آذربایجان، عرصه تاخت و تاز ترکمانان آسیای صغیر و ترکان آسیای میانه بود. هنوز چند نسل لازم بود، تا ایرانیان، وفاق ملی و نیاز به آن را از میانه فلاکتها و ویرانیها و کشتارها، تجربه کنند و آن را باور بدارند. عهد صفوی، تنها طلایه یک دوران از اقتدار مرکزی و فرو پاشی و اضمحلال ملوک الطوایفی در ایران نیست، بلکه نشستن این باور در وجدان عمومی مردمان بود.
 
اضمحلال و فرو پاشی تمدن ایرانی در عهد مغول و ایلخانان
 
تهاجم مغولان و سپس حاکم شدن ایلخانان، در هم ریختن مبانی حیات جامعه مغلوب، راه یافتن انحطاط و زبونی در قوم مغلوب و پدیداری بسیاری از مفاسد اجتماعی بود. یکی از بارزترین علل انحطاط جبری ایرانیان در این دوره، غلبه قوم بیابانگرد وحشی بود که به هیچ یک از آداب و سنن و اصول اجتماعی و سیاسی خو نگرفته بودند و پابندی نشان نمی‏دادند. از این رو، بنیان قدرت و حکومت جابرانه خود را تنها در سایه تهاجم، قتل و غارت و ریشه کنی مبانی و مناسبات اجتماعی می‏یافتند.
 
نتیجه چنین حمله‏های بنیاد براندازی که در روزگاران قدیم به وسیله دسته‏های بزرگ از وحشیان بر ممالک آباد، ثروتمند و متمدن صورت می‏گرفت، نابودی تمدن و کشته شدن بیشتر اقویا و باقی ماندن افراد ضعیف و فراریانی بود که به بیقوله‏ها و بیابان‌ها پناه می‏بردند. به عبارت دیگر، از میان رفتن طبقات برگزیده اجتماع و اقشار فرهیخته و صاحب نظر و کاردان، بر پریشانی هر چه بیشتر مردمان ضعیف می‏افزود و جمعیتهای منحط و چاکر منش و فاقد اخلاق را که نه حاجتی به عمارت و آبادانی و نه توان اندیشه‏ای در بهبود اوضاع و نه همت و حال و شوقی در این کار داشتند، در مصدر کارها حاکم بر سرنوشت مردمان می‏ساخت. در این کشاکش‌ها، تمدن مغلوب، با از دست دادن طبقه حاکمه با سابقه و افراد کاردان خود، میدان را برای حادثه جویان نو رسیده و تازه کار خالی می‏گذاشت و آنان نیز از راه سازش با مهاجمان و غارتگران به آب و نان و جاه و جلال می‏رسیدند. تسلط این طبقه، خود بلایی بزرگتر بود، چه این دسته از مردم فرومایه، از بزرگداشت فاضلان اِعراض می‏کردند و ناکسانی چون خود را بر می‏کشیدند و جاه و مقام می‏دادند و غلبه گران غارتگر را در برانداختن خاندانها و قتل و کشتار و چپاول راهبر و هادی می‏شدند. بهترین تصویری را که می‏توان از این احوال در سده هفتم هجری مشاهده کرد، عطا ملک جوینی با انشاء مزین زیبای خود شرح داده است: «.... هر مزدوری دستوری و هر مُزَورّی وزیری و هر مُدْبِری دبیری و هر مُستَنْدفی مُستوفی و هر مُسْرفی مُشرفی و هر شیطانی نایب دیوانی .... و هر شاگرد پایگاهی خداوند حرمت و جاهی و هر فرّاشی صاحب دورباشی و هر جافی کافی و هر خسی کسی و هر خیسی رئیسی و هر غادِری قادِری و هر دستار بندی بزرگوار دانشمندی و هر جَمّالی از کثرت مال با جَمالی و هر حَمّالی از مساعدت اقبال با فُسْحَتِ حالی
 
آزاده دلان گوش بمالش دادند وز حسرت و غم سینه بنالش دادند پشت هنر آن روز شکستست درست کین بی هنران پشت ببالش دادند.
 
زمامداران فرومایه و سیر قهقرایی اجتماع
 
واژگون شدن مبانی اجتماعی و رفتن به سوی قهقرا و انحطاط، همراه با انواع معایب و مفاسد اجتماعی، فرجام طبیعی چنین شرایطی است. وقتی مردمی فرومایه، بدون هیچ گونه تربیت و آموزش و صفات اخلاقی پسندیده، زمام امور را به دست گیرند، طبعاً به همه مکارم پشت پا می‏زنند و همه رذایل را مباح می‏شمرند. رواج انواع مفاسد از دروغ و تزویر و دزدی و ارتشاء و بی اعتنایی به فضایل اخلاقی و انسانی و ملی و نظایر آن، نتیجه جبری چنین وضعی است. دستگاه حاکمه‏ای که بر اثر چیرگی مغولان، در عهد آنان پدید آمد، و نسل اجرایی و کارگزاری که زیر دست این فرو مایگان تربیت شد، سقوط دولتشان و به همراه آن سقوط اجتماعی و تمدنی ایران را رقم زد.
 
شیوع بدگویی و سعایت رجال از یکدیگر در عهد مغولان
 
در سراسر کتابهای تاریخی، اخبار رجال و بزرگان این دوره، موضوع سعایت و بدگویی رجال علیه یکدیگر که امری عادی شده بود، ملاحظه می‏شود. کمتر وزیری از وزیران این دوره را می‏توان یافت که به مرگ طبیعی درگذشته باشد. شیوع این سعایتها در دستگاه حکومتی نشانه آن است که دستگاه حاکمه غیر ملی و چپاولگر به کارگزاران و عمال خود اعتماد نداشت و هر اتهامی را درباره آنان می‏پذیرفت؛ و هم فِقدان اصول و ضوابط برای احراز مقامات عالی، به هر کسی اجازه می‏داد که برای وصول به آن مقام و پست، از راه بدگویی و وارد شدن در زد و بندهای جناحی و سیاسی منحط و توطئه چینی و دروغ پراکنی و تزویر و بد نهادی، بکوشد تا به وصال مطلوب برسد. از سوی دیگر، ملت ایران با حمله خانمانسوز مغول به نحوی فاسد شده و ارزشهای اجتماعی و دینی خود را از دست داده بود که مردم به جای اتحاد و اتفاق در برابر این همه بیداد، غالباً به جان یکدیگر می‏افتادند و حتی رجال با فضیلت را پذیرا نمی‏شدند و با دنباله روی از روش دولتمردان دست در جیب و سرکیسه کردن هم نوعان می‏کردند تا دیگری هم، همین کار را با آن کند.
 
انحطاط عقلی و فکری و علمی مخرب‌ترین آثار تهاجم مغولان
 
اما بدترین آثار مخرب چنین اوضاعی، انحطاط عقلی، فکری و علمی بود که در تعاقب تهاجم مغولان، پدید آمد. از میان رفتن بسیاری از رجال علمی و مذهبی و مهاجرت دسته جمعی بازماندگان این رجال به سایر دیار، از یک سو جامعه را از بازسازی فکری تهی ساخت، ولی از سوی دیگر، بقایای همین عالمان، اجازه داد تا مرده ریگ تمدن ایرانی در دیگر نقاط به تدریج شکوفا شده و جامعه به یک باره از دستاوردهای تمدنی و پیشینه تاریخی خود تهی نگردد. نقش این عالمان در بازسازی تمدن ایرانی با وجودی که غیر قابل انکار است، اما نمی‏توان حضور تاریخی این بلیه بزرگ را که مدتها بعد و حتی تا کنون، روحیه ایرانی را آزرده است، نادیده گرفت. شاید پژوهشهای تاریخی و جامعه شناختی تاریخی و روانشناسی اجتماعی محققان بتواند به شناسایی بسیاری از رفتارهای ناهنجار اجتماعی جامعه ایرانی پی برده، در رفع این ناهنجاریها و در ترسیم خاطره ایرانی مؤثر افتد. از این رو، پژوهشهای تاریخی به صرف بیان وقایع پیش آمده در گذشته و باز نمایی صوری آن خلاصه نمی‏شود، این تاریخی است حیات دار و زنده که بسیاری از ایرانیان هنوز عاملان و حاملان آثار سوء پیشامدهای ناگوار و عظیم تاریخی‏اند. حضور پر قدرت ادبیات و فرهنگ و تعلیم و تربیت می‏تواند در طی نسلهایی که پیاپی در آینده خواهند آمد، این بارقه امید را باقی بگذارد که ایرانی و ایرانیان بتوانند بر آثار ناگوار روانی این واقعه و وقایع شبیه آن که از قضا در این سرزمین کم روی نداده است، فائق آیند و با خودشناسی آینده‏ای بهتر و ایرانی آبادتر را برای نسلهای بعدی به یادگار و میراث باقی گذارند.
 

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: مغول و ایلخانانجنگ هاایران باستانتاریخمغول

تاريخ : 12 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﺸﺘﺮﯾﺘﻪ، ﭘﺴﺮ ﺵ ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ (ﮐﯽ ﺁﺧﺴﺎﺭﻭ) (ﮐﯿﺨﺴﺮﻭ ﺭﺍ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ‌ﺍﯼ ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﯼ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﻭﺑﯽ ﻣﺮﮒ ﺍﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻨﺪ (ﺩﻭﺭﻩ ﺣﮑﻮﻣﺖ: ۶۲۵ ﺗﺎ ۵۸۵ ﭖ.ﻡ.) ﺑﻪ ﺷﺎﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ. "*ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﺍﺩ*" ﻭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﻬﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﺮﺩ. ﺍﯾﺸﺘﻮﻭﯾﮕﻮ ﺍﯾﺸﺘﻮﻭﯾﮕﻮ (ﺩﻭﺭﻩ ﺣﮑﻮﻣﺖ: ۵۸۵ ﺗﺎ ۵۵۰ ﭖ. ﻡ) ﻭﺍﭘﺴﯿﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎﺩ ﻭ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﻭ ﺍﻃﻼ‌ﻋﺎﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﯽ، ﺑﻪ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﻭ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﺎﺩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﻟﻮﺣﻪ «ﺳﺎﻟﻨﺎﻣﻪ ﻧﺒﻮﻧﯿﺪ» ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﺑﺮﯾﺘﯿﺶ ﻣﯿﻮﺯﯾﻮﻡ ﻟﻨﺪﻥ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ. ﻣﺘﻦ ﻟﻮﺣﻪ ﺳﺎﻟﻨﺎﻣﻪ ﻧﺎﺑﻮﻧﯿﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻧﺒﻮﻧﯿﺪ (۵۳۹ – ۵۵۶ ﻕ. ﻡ) ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎﺑﻞ ﻧﻮ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ. ﺩﺭﺳﺎﻝ ﺷﺸﻢ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﻭ ﯾﻌﻨﯽ ۵۵۰ ﻕ. ﻡ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺳﺎﻟﻨﺎﻣﻪ، ﺑﻪ ﺟﻨﮕﯽ ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺻﺪ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮﯼ ﺟﻨﻮﺏ ﺷﺮﻗﯽ ﺑﺎﺑﻞ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ‌ﻧﻮﯾﺴﺪ: «ﺷﺎﻩ ﺍﺷﺘﻮﻣﻪ ﮔﻮ، ﻟﺸﮑﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﮐﻮﺭﺵ، ﺷﺎﻩ ﺍﻧﺸﺎﻥ، ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭﻟﯽ ﻟﺸﮑﺮ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺷﻮﺭﯾﺪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﮐﻮﺭﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ». ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺍﯾﻦ «ﺍﯾﺸﺘﻮ ﻣﻪ ﮔﻮ» ﻫﻤﺎﻧﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﻭﺩﻭﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺩﯾﺎﮎ ﻣﯽ‌ﻧﺎﻣﺪ. ﺍﯾﺸﺘﻮﻭﯾﮕﻮ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﮑﻮﻩ ﻭ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺁﺷﻮﺭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺍﺭﺗﺸﯽ ﻣﺎﺩﯼ ﺷﺪﻩ‌ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺤﻄﺎﻁ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﺎﺩ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ. ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻗﺒﻮﻝ، ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺎﺩﻫﺎ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺁﺛﺎﺭ ﺑﺠﺎﯼ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺗﭙﻪ ﻧﻮﺷﯽ ﺟﺎﻥ، ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﯾﺸﺘﻮﻭﯾﮕﻮ ﺑﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﺩ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ، ﺭﺍﺣﺘﯽ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﺗﻨﭙﺮﻭﺭﯼ ﻣﺎﺩﯼ» ﺩﺭ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺍﯾﺸﺘﻮﻭﯾﮕﻮ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ، ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﻧﺤﻄﺎﻁ ﻣﺎﺩ، ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺻﺤﺮﺍﻧﺸﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻧﺸﯿﻨﯽ ﺑﻨﺎﻣﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺗﻤﺪﻥ ﺳﺎﮐﻦ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ. ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ﻣﺎﺩﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ، (ﮐﯿﺎﮐﺴﺎﺭ ﻣﺪﺍﺭﮎ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ)، ﺑﺰﺭﮒ‌ﺗﺮﯾﻦ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎﺩ ﺍﺳﺖ. ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ‌ﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻨﻈﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺭﺗﺶ ﻭ ﺑﺴﺘﻦ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺎ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎﯼ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻏﺮﺏ ﺁﺳﯿﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩ. ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺩﺭ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻝ ﺣﮑﻮﻣﺘﺶ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺳﮑﺎﻫﺎ، ﭘﺮﻭﺗﻮﺛﯿﺲ، ﺑﻪ ﺍﺗﺤﺎﺩ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﻨﺪ. ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺍﺭﺗﺸﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﻗﺴﻤﺖ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ ﻧﯿﺰﻩ ﻭ ﺳﻮﺍﺭﻧﻈﺎﻡ ﺗﯿﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯ (ﺷﮑﻠﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﮑﺎﻫﺎ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ) ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﺭﺍﺑﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺟﻨﮕﯽ ﻣﺠﻬﺰ ﺑﻪ ﻧﯿﺰﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎﯼ ﮐﻮﺭﺵ ﻭ ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ، ﺁﺷﻮﺭ ﺑﻨﯽ ﭘﺎﻝ ﺩﻭﻡ، ﺷﺎﻩ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺁﺷﻮﺭ، ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﻃﺮﻓﯽ، ﯾﮏ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﻠﺪﺍﻧﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﺑﻞ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﺎﻩ ﺁﻥ، ﻧﺒﻮﭘﻮﻟﺴﺮ، ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻣﺮﺯﻫﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺨﺶ‌ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻋﯿﻼ‌ﻡ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺗﺼﺮﻑ ﮐﻨﺪ. ﻫﻮﺧﺸﺜﺮﻩ، ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮﻋﻠﯿﻪ ﺁﺷﻮﺭ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﭘﻮﻟﺴﺮ ﮔﺮﻓﺖ. ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﻣﺎﺩ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﺁﺭﯾﺎﺯﻧﺘﺎ ﻭ ﭘﺎﺭﺗﺎﮐﺎﻧﯿﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻮﺍﺣﯽ ﺭﯼ ﻭ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺷﺮﻕ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﺸﺎﻧﺪ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪ ﺳﺮﺍﺳﺮﯼ ﻣﺎﺩﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺩﺍﺩ ﻫﻮﺧﺸﺘﺮﻩ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﭘﺎﺭﺱ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﭘﺎﺭﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ. ﺣﻤﻠﻪ ﻣﺎﺩ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺷﻮﺭ ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺷﺎﻩ ﻣﺎﺩ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﯾﺖ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﻞ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺭ ﺍﻋﻼ‌ﻥ ﺟﻨﮓ ﺩﺍﺩ. ﻫﻮﺧﺸﺘﺮﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۶۱۴ ﭖ ﻡ ﺍﺯ ﮐﻮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺯﺍﮔﺮﻭﺱ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺿﻤﻦ ﺗﺴﺨﯿﺮ ﺁﺑﺎﺩﯼ‌ﻫﺎﯼ ﺁﺷﻮﺭﯼ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ، ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺭ ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﺷﻮﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﮔﺮﻓﺖ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺭ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﺎﺑﻞ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺭ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻫﻮﺧﺸﺘﺮﻩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﺑﻞ ﺗﺠﺪﯾﺪ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۶۱۳ ﭖ. ﻡ. ﺷﺎﻩ ﺁﺷﻮﺭ ﺩﺭ ﻧﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۶۱۲ ﭖ. ﻡ. ﺗﺴﺨﯿﺮ ﺷﺪ. ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩ ﻭ ﺑﺎﺑﻞ، ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﻋﻈﯿﻢ ﺁﺷﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﮎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﺻﻌﻮﺩ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻣﺎﺩ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﺁﺳﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ، ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮒ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻫﻨﺸﺎﻫﯽ ﻏﺮﺏ ﺁﺳﯿﺎ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ. ﻣﺎﺩ، ﺍﻭﺭﺍﺭﺗﻮ، ﺁﺷﻮﺭ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﺯﯾﺮ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻋﯿﻼ‌ﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﻢ ﻗﺮﻥ ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﺷﻮﺭﺑﻨﯽ ﭘﺎﻝ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺷﺮﻗﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻗﺒﺎﯾﻞ ﭘﺎﺭﺱ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺍﻧﺸﺎﻥ، ﭘﺎﯾﺘﺨﺖ ﺷﺮﻗﯽ ﻋﯿﻼ‌ﻡ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻮﻋﯿﻼ‌ﻣﯽ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﻧﺸﺎﻥ ﻭ ﻫﻢ ﺑﻘﯿﻪ ﭘﺎﺭﺱ، ﺧﺮﺍﺟﮕﺬﺍﺭﺍﻥ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺎﺩ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﯽ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﻗﯿﻖ ﻭ ﻣﺘﮑﯽ ﺑﺮ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺳﯿﺎﺳﯽ– ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ– ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﯾﺎﻓﺖ. ﺩﯾﺎﮐﻮﻧﻮﻑ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ‌ﻧﺒﺸﺘﻪ ﺑﯿﺴﺘﻮﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﭘﺎﺭﺱ ﺗﺤﺖ ﻧﻔﻮﺫ ﺷﺪﯾﺪ ﻧﻈﺎﻣﺎﺕ ﻣﺎﺩﻫﺎ ﺑﻮﺩﻩ‌ﺍﺳﺖ. ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮﻩ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﻋﻤﺮﺍﻧﯽ ﺯﺩ ﻭ ﻫﻢ‌ﺯﻣﺎﻥ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺮﻕ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﺟﯿﻬﻮﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﭘﺎﺭﺱ ﻭ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺿﻤﯿﻤﻪ ﮐﺸﻮﺭﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻣﺎﺩ ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﯾﮏ ﭘﺮﭼﻢ ﺍﻭﺭﺩ. ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻣﺎﺩﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺁﯾﻨﺪ ﻋﺒﺎﺭﺕ‌ﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ. ﻫﻮﺧﺸﺜﺮﻩ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ. ﺗﻤﺪﻥ ﻣﺎﺩﻫﺎ ﺗﻤﺪﻥ ﻣﺎﺩ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺩﺭ ﺑﻨﺎﯼ ﻣﺪﻧﯿﺖ ﺳﻬﻢ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﭘﺎﺭﺳﯿﻬﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ، ﻭ ﺍﻟﻔﺒﺎﯼ ﺳﯽ ﻭ ﺷﺶ ﺣﺮﻓﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺎﺩﻫﺎ ﺳﺒﺐ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﺳﯿﻬﺎ، ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻟﻮﺡ ﮔﻠﯽ، ﮐﺎﻏﺬ ﭘﻮﺳﺘﯽ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻝ ﺳﺘﻮﻧﻬﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺧﻼ‌ﻗﯽ ﭘﺎﺭﺳﯿﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺻﻠﺢ ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻣﺘﻬﻮﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺑﺎﮎ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻭ ﻧﯿﺰ ﻣﺬﻫﺐ ﺯﺭﺩﺷﺘﯽ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﻫﻮﺭﻣﺰﺩﺍ ﻭ ﺍﻫﺮﯾﻤﻦ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭘﺪﺭﺳﺎﻻ‌ﺭﯼ، ﯾﺎ ﺗﺴﻠﻂ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ، ﻭ ﺗﻌﺪﺩ ﺯﻭﺟﺎﺕ ﻭ "ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﺎﺭﺱ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺑﺎ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﻣﺎﺩ ﺳﺒﺐ ﺁﻥ است.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: هووخشتره و آخرین پادشاه مادقوانین جنگایران باستانتاریخ

تاريخ : 10 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |
به گزارش گروه خواندنی های مشرق، باستان شناسان در طول دوره های متفاوت کشفیات زیادی داشته اند از فسیل های دایناسورها گرفته تا وسایل های زندگی قدیمی مانند ظرف و کوزه. اما تعدادی از این کشفیات از اهمیت های بیشتری برخوردار هستند و در تاریخ بیشتر جلوه پیدا کرده اند.

*سربازان تراکوتا:

در سال 1947 کشاورزی به نام یانگ که در حال جستجو برای پیدا کردن آب بود به گنجینه ای از سربازان تراکوتا دست پیدا کرد. این ارتش توسط 700 هزار نفر ایجاد و در مقابل مقبره کین شای، پادشاهی که چین را به یک سرزمین یکپارچه تبدیل کرد، قرار دارد.
 
 این سربازان برای محافظت از این پادشاه در دنیای پس از مرگ ایجاد شده بودند. نکته قابل توجه منحصر به فرد بودن هر یک از مجسمه ها میباشد. هزاران عدد از این مجسمه ها کشف شدند و احتمال میرود که همه آن ها به وسیله های دفاعی آن زمان مجهز بوده اند که البته بعد از مرگ پادشاه دزدیده شده اند.


دلیل اهمیت:

پیدا شدن سربازان تراکوتا دریچه ای بود برای باستان شناسان چینی تا بیشتر این پادشاه خود را بشناسند. همچنین بعد از بررسی های دقیق این سربازان، آن ها تواستند نحوه آرایش گرفتن سربازان و حتی از بقایای وسیله های باقی مانده مانند شمشیر های برنزی و یا خنجرها و تیروکمان ها موادی که در آن زمان از آن ها استفاده میشد را تشخیص دهند.

*کتابخانه سلطنتی آشوری ها

کتابخانه سلطنتی آشوری ها در اواسط قرن 19 و توسط آستون هنری در منطقه نینوا یا عراق امروزی کشف شد. این کتابخانه حاوی 25 هزار کتیبه ی سنگی که خود مجموعه ای بی نظیر میباشد بود.
 
آشوربانیپال، یکی از بزرگترین پادشاهان قوم آشور این کتابخانه را ایجاد کرد و حتی در زمان خود نیز با داشتن 1200 نوشته یکی از بزرگترین مجموعه ها را در اختیار داشته است که به مرور زمان به آن ها افزوده است. این نوشته ها در مورد مطالب متفاوت مانند:مسائل نظامی، درمانی، دینی بوده اند.


دلیل اهمیت:

این کتابخانه سالها بدون اینکه دست بیگانگان به آن برسد در زیر خاک مدفون بوده است و گنجینه ای بسیار کامل از قوانین و اطلاعات آن زمان را در اختیار باستان شناسان قرار داد. همچنین یکی از مهمترین نوشته های این کتابخانه کتاب گیلگمش بوده است.

*مقبره توتان آخ آمون

مقبره توتان آخ آمون در سال 1922 و توسط مصرشناسی به نام هاوارد کارتر در دره خدایان مصر کشف شد. این مقبره به عنوان یکی از کامل ترین مقبره ها از نظر گنجینه ها و کتیبه ها شناخته میشود.
 
احتمالاتی نیز پیرامون اینکه این مقبره برای فرد دیگری ساخته شده بوده است وجود دارد زیرا توت در سنین جوانی درگذشت. هاوارد از سال 1902 و در پی یکسری کشفیات که در این منطقه وجود داشت به این مکان پا گذاشت.


دلیل اهمیت:

این مقبره نه به خاطر اینکه بزرگ بود(در حالی که یکی از مقبره های کوچک در دره خدایان بود)همچنین نه به علت اینکه او پادشاهی عظیم بود بلکه به خاطر دست نخورده بودنش بسیار مهم است. این مقبره باعث شد تا پیشرفت های زیادی در راستای اینکه پادشاهان مصری چه تفکراتی برای زندگی پس از مرگ خود داشتن ایجاد شود.
 
 همچنین مجموعه ای بی نظیر از اجناس باستانی را برای مصریان به همراه داشت.

*شهر پامپی:

 پامپی شهری باستانی در ایتالیا است که در قرن 6 قبل از میلاد مردم به آن مهاجرت و زندگی خود را آغاز کردند. چیزی که این شهر را بسیار مهم میکند مکان هایی که در آن موجود بوده و فرهنگ مردم آن است که تقریبا مردم پیشرفته ای بوده اند.
 
این شهر حتی دارای آمفی تئاتر نیز بوده است. در سال 63 بعد از میلاد در این شهر زلزله ای بسیار سخت آمده و چند سال بعد نیز کوه آتشفشانی که در نزدیکی آن قرار داشته است فوران کرده و تمام شهر را با خاکستر پر میکند.این شهر که در حدود 20 هزار نفر جمعیت داشته است به زیر خاکسترها رفته و دفن میشوند.
 
ابتدا در سال 1599 دومینیکو فونتانا این مکان را کشف میکند اما نمیتواند مدارک لازم را به طور کامل جمع کند و سپس در سال 1748 این مکان دوباره و ایندفعه توسط یک اسپانیایی کشف میشود.


دلیل اهمیت:

این شهر توانست پنجره ای عظیم به روی زندگی روم باستان باز نماید و همینطور زندگی و شغل مردم آن زمان باز کند. همینطور مدارکی در مورد زندگی مردم ان زمان وجود دارد زیرا که خاکسترها به خوبی از همه چیز محافظت کرده اند.

*غار لاسکایوس

این غار در منطه جنوب غرب فرانسه قرار دارد و به خاطر وجود نقاشی های دوره پارینه سنگی بسیار معروف می باشد.
 
این غار توسط 4 نوجوان کنجکاو و در سال 1940 کشف شد. در این غار بیش از دو هزار نقاشی از انسان ها، حیوانات و همینطور وسایل زندگی آن زمان وجود دارد.
 
حیواناتی مانند گوزن، گاو، تعدادی از پرندگان و خرس و کرگدن بر روی دیوار این غار وجود دارد. در سال 1948 این غار برای بازدید عموم گشایش یافت اما به علت اینکه مردم به آن اسیب رساندند بسته و دوباره در 20 سال بعد باز شد. امروزه این مکان به خاطر آلودگی در معرض خطر می باشد.


دلیل اهمیت:

این غار بزرگترین نیست اما بهترین نمونه از این نقاشی ها می باشد. با توجه به آن باستان شناسان توانستند گونه های حیوانی آن زمان و همچنین نوع زندگی مردم را درک کنند. در بعضی از نقاشی ها هنری به کا رفته است که بعدها در قرن 15 از آن به عنوان شیوه نوین نقاشی یاد شد.

*کوه بیستون

کوه بیستون در سال 1598 توسط یک مقام انگلیسی و در طی سفری که به ایران داشت کشف شد. در این کوه کتیبه های زیادی از زمان کوروش به یادگار مانده است. در این کتیبه اوج شکوه و قدرت ایران در زمان کوروش و داریوش نمایان است و تعدادی از وقایع آن زمان نیز در آن به چشم میخورد. در این کوه نوشته ها به سه زبان فارسی باستان، بابلی، ایلامی وجود دارد.


دلیل اهمیت:

این کوه نه تنها به خاطر اینکه ذهنت های داریوش  و همینطور عظمت و شکوه ایران را به نمایش میگذارد بلکه باعث شد تا باستان شناسان با گنجینه ای از کتیبه های خط میخی نیز آشنا شوند و بتوانند با استفاده از آن ها به بسیاری از دانسته های گذشته در مورد زندگی مردم در مناطق مختلف نیز دست پیدا کنند.

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: بزرگترین کشف های تاریخ باستانآثار باستانیتاریخ

تاريخ : 7 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

دروازه باغ ملی یا سردر باغ ملی، از بناهای به جا مانده از اواخر دوره قاجار می‌باشد و در سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۴ احداث شده‌است.

این بنا در خیابان امام خمینی (ره) شهر تهران واقع است که در ضلع غربی آن وزارت امور خارجه و در ضلع شرقی آن اداره پست زمان پهلوی اول وجود دارد.

سر در باغ ملی و ساختمان‌های مجاور آن به دستور مستقیم رضا پهلوی (وی در آن زمان وزیر جنگ بود) و توسط جعفر خان کاشانی و کمک آلمانی‌ها ساخته شد.

در معماری داخلی این اثر زیبا از تصاویر کوروش و مردمان عهد هخامنشی استفاده شده‌است. کاشی‌کاری این بنا را استاد حسین کاشی پز انجام داده است.

این بنا یک ساختمان قدیمی دوران قاجار است که چند صد متر به سمت شمال امتداد دارد و از فضای بین آن برای سالهای طولانی به عنوان زمین رژه ارتش بزرگ (میدان مشق) استفاده می‌کرده‌اند.

جدا از کتیبه های متعددی که روی دروازه قرار دارند، کاشی‌کاری‌هایی نیز در دو طرف دروازه وجود دارند که روی آنها توضیحاتی راجب به وسایل جنگی از قبیل توپ و تفنگ‌ها و سربازان نوشته شده است.

 

کتیبه اصلی بر بالای طاق واقع شده است و در بالای آن اتاقی قرار دارد که موسیقی نظامی را در آنجا می نواختند. کتیبه دیگر بیان می‌کند که دروازه ساخته شده از آهن آن در زرادخانه تهران درست شده است.

بنای سردر باغ ملی در سال ۱۳۷۶ توسط سازمان میراث فرهنگی با شماره 1968 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.


دروازه باغ ملی

دروازه باغ ملی

دروازه باغ ملی

دروازه باغ ملی

دروازه باغ ملی

دروازه باغ ملی

دروازه باغ ملی

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: دروازه باغ ملیدروازه هاباغ ملیتهرانآثار باستانیتاریخ

تاريخ : 6 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

ايوان قدمگاه اثري به جا مانده از دوران هخامنشيان است. برخي آنرا چاشتخوار ناميده اند.وجوددو روستاي كورش آباد و چاشتخوار در نزديكي آن اين نظريه را تقويت مي كند كه وطن اوليه هخامنشيان آنجا بوده است. اين بنا بر كوه سنگي كنده شده است و از دو ايوان سنگي تشكيل شده است.دو پلكان،ايوان اول را به ايوان بالاتر ارتباط ميدهند.در ايوان بالايي نقوشي بر صخره كنده شده است
در صد متري غرب اين اثر گورستاني قرار دارد كه در آن از قبرهاي پيش از اسلام تا دوره قاجار ديده ميشود.

ایوان قدمگاه

ایوان قدمگاه

ایوان قدمگاه

ایوان قدمگاه

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: ايوان قدمگاهتاریخجاذبه های تاریخیبناهای باستانی

تاريخ : 6 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران

 

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران,چنگیزخان مغول,حمله مغول ها به ایران,حمله وحشیانه مغول ها به ایران,فتح جهان توسط چنگیزخان مغول,چرا چنگیزخان به ایران حمله کرد,کشتاز و قتل میلیون ها ایرانی توسط چنگیزخان مغول,ویران کردن و وحشی گری چنگیزخان مغول,همه چیز درباره حمله چنگیزخان مغول به ایران,مجسمه و تندیس چنگیزخان مغول,بیوگرافی و زندگی نامه چنگیزخان مغول,چنگیز خان مغول کیست,تصاویر و عکسهای چنگیزخان مغول,چنگیزخان مغول در کشور مغولستان,جنگ بزرگ محمد شاه ایران با چنگیزخان مغول,نسل کشی در ایران توسط چنگیزخان مغول,کشتار و جنایت بیرحمانه و دردناک چنگیزخان مغول در سرزمین ایران

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران

همگان میدانیم که رهبری چنگیز برای تسخیر جهان به مرگ میلیون ها نفر منجر شد. حمله چنگیز به ایران، کشتار و وحشیگری های او نیز بر هیچ کس پوشیده نیست. اما از جزئیات این کشتارها و وحشگری های این قوم انسان نما چندان سخن به تفصیل نرفته است. امروز برآنیم تا روایت گر یکی از وحشیانه ترین و دردناک ترین کشتار آن وحشی های مغول در سرزمین ایران باشیم. دنبال کنندگان بخش تاریخی WeAre.ir این مطلب را از دست ندهید.
حمله چنگیز خان مغول به ایران
چنگیز برای فتح جهان می بایست بر سلطنت آسیای مرکزی غلبه می نمود. برخلاف دیگر حملات چنگیز، او سپاهیانش را سریعا روانه جنگ نکرد. بلکه گروهی از تجار را با هدایا به ایران می فرستد. اما نمایندگان محمد شاه، هدایا را ضبط و تجار را می کشند. و این شروع ماجرا بود.
جنگجویان مغول خشمگینانه خود را به دروازه ایران میرسانند. سپاهیان محمد شاه تصور می کرند که دیوارهای بلند و خندق های عمیق از آنها محافظت خواهد کرد. چنگیز هزاران نفر از ایرانیانی که به اسارت گرفته بود را به درون خندق ها می ریزد و بدین ترتیب پلی انسانی درست می کند. همچنین در هنگام نبرد و در زیر دیوارهای بلند؛ مغولان از اسیران به عنوان سپر انسانی استفاده می کنند. تا ناجوانمردی را نیز به دیگر خصلت های مذموم خود بیفزایند.

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران

 

شکست استحکام مرو
زمانی که چگیز با تدبیر خود و ساخت منجنیق توانست دیوارهای شهر مرو را خراب کند و وارد شهر شود یکی از دیگر از بزرگترین جنایتگری های تاریخ را رقم زد. جوقینی نویسنده آن زمان می نویسد “سپس مغولان تمام مردم مرو را به بیابان بردند و آنها را به طور فجیع کشتند” او میگوید هر جنگجو نزدیک به ۳۰۰ نفر را به قتل رساند و در این فاجعه بیش از یک میلیون نفر جان خود را از دست دادند. (امروزه با مطالعات تراکم جمعیتی می دانیم که امکان ندارد مرو در ان زمان جمعیتی نزدیک به یک میلیون نفر داشته باشد. و احتمالا آمار دقیق کشته های شهر مرو حدود ۱۵۰ هزار نفر باشد. اما این چنین روایتگری جوقینی توصیفی است از شهرت بی رحمانه مغولان خونخوار و جنگ های روانی آنها)
مغولان از هر دیاری گذشتند از کشته ها پشته ها ساختند. منابع فارسی از کشته شدن ۳ میلیون انسان در جنگ های چنگیز سخن گفته اند.

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران

انیمیشن حمله چنگیزخان مغول به ایران

دانلود انیمیشن و فیلم حمله چنگیزخان مغول به ایران

مقایسه جنایت های چنگیزخان و هیتلر در نسل کشی ایرانیان و ویهودیان

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایرانداستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایرانداستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران

هدف از تهیه و ارائه این مقاله، حرمت نهادن به روح انسان های بیگناهی است که در هر زمان از تاریخ و فارغ از رنگ و نژاد و مذهب به دست جنایتکارانی نظیر چنگیز و هیتلر، جان خود را از دست داده اند.
تعدد و تنوع وصف تاریخی در مورد «گذشته نزدیک» بسیار مشاهده می شود، اما در عرصه «گذشته دور» اندک می شود. نسل کشی ایرانیان در فاصله زمانی نسبتاً دور(حدود هشتصد سال پیش) و نسل کشی یهودیان در زمان نزدیک(حدود هفتاد سال پیش) رخ داده است. مقایسه این دو رویداد ناگوار تاریخ، به تصویر ذهنی روشن تری از رویداد زمان دورتر کمک می کند و درد و آلام ایرانیان در حمله مغول را مشخص تر و ملموس تر می سازد.
ممکن است گفته شود که یورش مغولان و کشتار آنان در تاریخ بی سابقه نبوده و نیست. اسکندر مقدونی در ایران، خشایارشاه در مصر، ناپلئون در روسیه، ژولیوس سزار در سرزمین گل نیز جنگیده و از کشته پشته ساخته اند.
«قتل» و «جنایت» به خودی خود واژگانی هراس انگیزند و «قتل عام» و «کشتار دسته جمعی»به مراتب دهشت بارتر. ولی «انهدام یک ملت» و «نسل کشی» مطلبی دیگر است؛ مطلبی که هیچ واژه ای قادر به بیان دامنۀ شقاوت و شناعت آن نیست.
درست است که لشکرکشی و جنگ به ضرورت با کشتن آدمیان پیوند دارد، اما تبهکاری های مغول و فاشیسم، آنجا از یورش ها و هجوم های دیگر جدا می شود که نبرد و کشتار را به صورت آئینی متمرکز و سازمان یافته در می آورد، وگرنه صفحات تاریخ از خونریزی های بی حساب پر است.(۱) به دیگر سخن نیروهای مغول و آلمان هیتلری، کشتار انسان ها را جزیی از وظایف اخلاقی، الهی، دینی و آیینی خود انگاشته اند. (۲)
دیوید مورگان در کتاب «مغولها» اظهار می دارد: «مردم ماوراءالنهر و به ویژه شرق ایران مصیبتی را تحمل کردند که به نظر می رسد باید چیزی بسیار نزدیک به نوعی نژادکشی تعمدی بوده باشد.» (۳)
بنا به تعریف نسل کشی، قتل عام بسیار گستردۀ ایرانیان در سدۀ سیزدهم میلادی مصداق یک نسل کشی کلاسیک و نمونه وار است. متأسفانه گروه های تاریخ دانشگاه های ایران در باب این موضوع سکوت اختیار کرده و آن طور که باید، واکنشی از خود نشان نداده ند! درست است که با طرح مسئله نسل کشی ایرانیان، چنگیزخان را نمی توان زنده کرد و به محاکمه کشاند؛ اما لااقل می توان با یادآوری این مسئله، از تجلیل بانی نسل کشی میلیونها نفر ایرانی در کشورهای آزاد جهان ممانعت به عمل آورد.

جمعیت هدف نسل کشی چنگیز و هیتلر
جمعیت هدف هیتلر در طی جنگ جهانی دوم عمدتاً بر یهودیان اروپا متمرکز بود(۴)، به همین دلیل پس از سقوط هلند، بلژیک، فرانسه، لهستان، چک، اتریش و … یهودیان این کشورها به اردوگاه های مرگ انتقال داده می شدند.
جمعیت هدف چنگیزخان (و پسرانش)، به قوم خاصی در ایران محدود و منحصر نمی شد. اگر هیتلر در طی جنگ جهانی دوم بر نسل کشی قوم یهود متمرکز شده بود، چنگیزخان در حمله به ایران بر نسل کشی تمام اقوام ایرانی اصرار داشت.
ایران تا پیش از حمله مغول، تجربه های ناخوشایندی از کشتار مقدونیان، رومیان، اعراب، ترکهای آسیای میانه نظیر غزها و … از سر گذرانده بود، اما کشتار مغول با تجربیات قبلی ایرانیان کاملاً متفاوت بود!

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایرانداستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران
ایران، سرزمین زلزله هاست و متاسفانه هر از چند گاه زلزله، موجب تخریب شهر و روستاها می شود. اگر تهاجمات قبل از مغول، بسان زلزله های ۴ تا ۸ ریشتری بودند، حمله مغول به ایران بسان زلزله ای با ابعاد ۱۰ ریشتر با کانون خراسان بزرگ بود و پس لرزه های قدرتمندش، بارها و بارها ایران را زیر و رو کرد!

«خرابی های و ویرانی هایی که او [چنگیز] در ایران شرقی به عمل آورد از لحاظ وحشت و دهشت از تمام فجایعی که در اروپا به آتیلا نسبت می دهند بیشتر بوده است.» (۵)
اگر هیتلر می خواست همچون چنگیزخان عمل کند، یهودیان اروپا که جای خود داشتند، ملت های بسیاری از قارۀ اروپا را به سرنوشت یهودیان دچار می کرد!
بی تردید تنها ملاحظات جهانی مانع انجام چنین کاری از سوی هیتلر بود. دلیلی بر این مدعا اینکه هیتلر، نسبت به اسلاوها دیدگاهی تحقیرآمیز و نژادپرستانه داشت و این نگرش سبب تفاوت قابل ملاحظه تلفات مردم غیرنظامی در کشورهای اسلاو نظیر لهستان و یوگسلاوی و روسیه در قیاس با فرانسه و هلند و بلژیک شد. حتی نحوه رفتار و رسیدگی با اسیران انگلوساکسون با اسیران اسلاو در اسارتگاه های متفقین متفاوت بود.

مدت زمان نسل کشی ایرانیان و یهودیان
تاريخ حمله چنگيز به ايران را سال ۱۲۲۰م و تشكيل سلطنت نوادگان چنگيز (ایلخانان) در ايران را سال ۱۲۵۶ ذكر كرده اند. در فاصله اين سالها، ايران زير شديدترين امواج نسل كشي هاي مغول قرار داشت. ايرانيان حداقل به مدت ۳۶ سال، به دست دو نسل از مغولان (چنگيز و پسرانش) نسل كشي شدند، ۹ برابر مدت زمان هلوکاست یهودیان!
هلوکاست یهودیان توسط هیتلر از سال ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ در اروپا رخ داد. مغولان در کمترین تخمین ممکن از سوی مورخان غربی، بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر ایرانی را به کشتن داده اند(۶) و نازیها ۶ میلیون یهودی را در اروپا به قتل رسانده اند. جمعیت کره زمین را در سال۱۲۰۰م، بین ۳۶۰ تا ۴۵۰ میلیون نفر(۷) و در سال ۱۹۴۰ بین ۲۲۲۹ تا ۲۳۴۰ میلیون نفر(۸) برآورد شده است.
کشتاری که مغول در ایران به بار آورد نسبت به جمعیت زمان خود بسیار فاجعه آمیزتر از فاجعه هلوکاست بود. مغولها حدود ۲ تا ۴ درصد جمعیت آن روز کره زمین را در نسل کشی ایرانیان به کام مرگ فرستادند، در صورتی که در هلوکاست یهودیان حدود ۰٫۲ درصد جمعیت جهان را در زمان خود به نابودی کشاند.
کل رقم کشته‌شدگان جنگ جهانی دوم بین ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده می‌شود(۹) که خونین‌ترین درگیری انسان در طول تاریخ است. این آمار شامل تمامی افراد نظامی و غیر نظامی، هلوکاست، انفجارهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی و تمامی عملیات نظامی در اروپا و شرق دور است که در جنگ جهانی دوم کشته شدند. اگر این آمار را مد نظر بگیریم از لحاظ نسبت جمعیتی، حدود ۲ تا ۳ درصد جمعیت جهان طی جنگ جهانی دوم از میان رفتند. تنها در صورتی که کل تلفات جنگ جهانی در نظر بگیریم می تواند به نسبت نسل کشی ایرانیان در دوره مغول نسبت به جمعیت آن روز جهان (۲تا۴درصد) نزدیک شود!
ضمن آنکه برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب، از پرداختن به نسل کشی هایی که مغولان در سایر بخش های دنیا به راه انداختند خودداری شده است، نسل کشی هایی که حتی در مواردی از نسل کشی ایرانیان هم مهیب تر بوده است!(۱۰)

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایرانداستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران
اعزام یهودیان مجارستان به اردوگاه های مرگ در آلمان نازی

نسل کشی پنهان یهودیان و نسل کشی آشکار ایرانیان
هیتلر، یهودیان را از شهرهای تصرف شده جمع آوری می کرد و به اردوگاه هایی ویژه انتقال می داد و عمدتاً داخل این اردوگاه ها نظیر آشویتس(۱۱)، داخائو و … ، کشتار فجیع خود را انجام می داد. هیتلر سعی داشت نسل کشی یهودیان را از نظرها پنهان دارد، اما برای چنگیزخان اردوگاه مرگ معنایی نداشت، هرجا لشکر مغول پیدا می شد، اردوگاه های مرگ چنگیزخان برپا بوده است.

داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایرانداستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایران و کشتار و جنایت های بیرحمانه در سرزمین ایران
دکتر ویکتور فرانکل(۱۹۹۷-۱۹۰۵)، متخصص روانپزشک از سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵، نخست در آشویتس و سپس در داخائو زندانی بود و از درس­هایی که در اردوگاه های مرگ نازیها آموخته بود، نکات تکان دهنده ای نوشته است که می تواند به تصور ما، در آنچه بر سر هم میهنان مان توسط مغولان آمده است کمک کند.

شکست هیتلر و پیروزی چنگیز
دو سال مانده به پایان جنگ جهانی دوم با آغاز شکست های هیتلر، مردم جهان امید آن را یافتند که جنایات هیتلر به زودی پایان خواهد گرفت. هيتلر پس از شکست در جنگ به همراه وزیر تبلیغاتش گوبلز خودکشی کرد. پس از خاتمه جنگ، دادگاه نورنبرگ برپا شد تا سایر جنايتكاران نازي را محاکمه کنند. خودکشی هیتلر و برپایی دادگاه نورنبرگ، بسان مرهمی بود بر شرافت بشری که هیتلر و نازیها آن را مورد تعدی قرار داده بودند.
اما در مورد حمله مغول به ایران، مرهمی در کار نبود! حتی مرگ چنگیز هم پایان بخش نسل کشی ایرانیان نبود و این جنایات به دست فرزندانش در ایران ادامه یافت. ایرانیان در زمان چنگیز و فرزندانش، به ویژه پس از کشته شدن جلال الدین، حتی کورسویی به رهایی از چنگ مغولها نداشتند!
تنها پس از نزدیک به چهار دهه زمانی که نسل سوم حمله کنندگان مغول، سلسله ایلخانان را در ایران تشکیل دادند به طور موقت دوران كشتارها سپری شد. اما این آرامش دیری نپایید و ایران گرفتار کسان دیگری گردید که همچون اعقاب شان،چنگیز ،جنگاورانی همچون تیمور لنگ(۱۲)، شیبک خان بیرحم بودند. کسانی که سعی داشتند همچون چنگیز شوند و توسط آنان، موج های جدید کشتار در ایران به راه انداخته شد!
البته اروپای غربی نیز از میراث مغول بی نصیب نماند، هرچند مورد حمله مغول واقع نشد! در سال ۱۳۴۵م هنگامی که ارتش اروی زرین شهر کافا در ساحل دریای سیاه را محاصره کرده بود، بیماری مرموزی سپاه مغول را مبتلا کرد و بخش عمده ای از صفوف آنها به خاطر این بیماری کشته شدند. فرمانده مغول به جای آنکه از محاصره دست بکشد و عقب نشینی کند، اجساد خود را به وسیله منجنیق از بالای حصارها به داخل شهر پرتاب کردند تا مردم شهر به این بیماری مبتلا شوند. شاید این نخستین نمونه ثبت شده جنگ میکروبی باشد. بیماری شهر کافا را به نابودی کشاند و از طریق بازرگانان بیماری به اروپا حتی تا گرینلند سرایت کرد! این طاعون که مرگ سیاه خوانده می شد، یک سوم جمعیت اروپا را به کام مرگ کشید! (۱۳)
اروپاییان شاهد ویرانی به بار آمده در فاصله سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بوده اند، ولی به سرعت به کمک طرح مارشال امریکا(Marshall Plan) (14)، ویرانی ها را بازسازی کردند؛ اما مغولان چهار دهه تمام انسان زدایی کرده اند و تخریب!
برای ایران پس از حمله مغول خبری از طرح مارشال نبود که هیچ، به جای آن، نابودگران دیگری – همچون تیمورلنگ – در راه بودند تا شهرهایی که از ویرانی مغول تا حدی در امان مانده بودند، به همان سرنوشت دچار شوند و ویران شوند!
نکته دیگری را که نباید از نظر دور داشت این بود که ابزار ویرانگری مغولان در مقایسه با آنچه هیتلر در اختیار داشت بسیار ابتدایی بوده است و کشتار میلیونها نفر با این وسایل ابتدایی بیشتر به قصابی و سلاخی شباهت داشته است. برای تصور بهتر از ابعاد هولناک جنایات چنگیز نسبت به هیتلر به تعدادی از سلاح ها و شاخص قدرت تخریبی آن اشاره می کنم(۱۵) :
نوع سلاح شاخص قدرت تخریب
شمشیر ۲۰
تفنگ خزانه دار در جنگ جهانی اول ۱۵۰
مسلسل در جنگ جهانی اول ۷۸۰
راکت V2 در جنگ جهانی دوم ۸۶۰۰۰۰
زره پوش در جنگ جهانی دوم ۲۲۰۰۰۰۰
بمب اتمی هیروشیما (معادل۲۰ کیلوتن تی ان تی) ۴۹۰۰۰۰۰۰

نابودی مظاهر تمدن به دست چنگیز
چنگیز به قصد ویرانی و محو شهرهای پُر جمعیت دنیای آن روز قدم به خراسان بزرگ گذاشت. او در سالهاي ۱۲۲۰-۱۲۲۱م شمال افغانستان كنوني و شرق ايران را از بيخ و بُن ويران ساخت و شهرهاي قديمي و پُرجمعيت ايران، نظير بلخ، طوس، نيشابور، ري، گرگان و… را به تلي از خاك تبدیل كرد. (نمونه هايش تل بلخ، تل غلغله، تل نيشابور و …)
این در صورتی است که هیتلر هیچگاه پاریس، پراگ، ماریبور و بسیاری از شهرهایی که در تصرف خود داشت نابود نکرد، به آتش نکشید و به آب نبست.(۱۶) هیتلر تنها در زمان شکست قطعی خود، قصد تخریب شهر پاریس و با ورود نیروهای متفقین به خاک آلمان، قصد نابودی سرزمین آلمان و ملت آلمان را کرد، به این بهانه که آنها به خاطر شکست شان لایق زیستن نیستند!
مغولان علاوه بر نابود كردن كامل شهرها، با مسدود كردن مجاري آب و كور كردن کاریز ها(۱۷)، امكان گرد آمدن مجدد جمعيت را از بين مي بردند. یک اروپایی شاید نتواند اهمیت موضوع «آب» را برای ایران دریابد!
شاید بهترین مثالی که بتوان برای اروپا زد این است که اگر هیتلر روحیه چنگیز را دارا بود، پس از فتح هلند و غارت کامل آن، با نابود کردن سدهای آن کشور، مردم هلند را با سرزمین شان به زیر آب می فرستاد!
اگر او [چنگیز]در ایران شرقی آن تمدن شهری درخشنده ای که فردوسی و ابوعلی سینا را به وجود آورده است از بین برد، برای این بود که می خواست در اقصی حدود جنوب غربی یک نوع زمین بایر و غیرمسکون و یک نوع مرغزار و شنزار مصنوعی ایجاد کند که از آنجا کسی به امپراتوری او تجاوز نکند. به همین جهت بود که «زمین را کـُشت» و اراضی آباد و دائر را خراب و بایر کرد.(۱۸)
چنگيز و پسرانش، نه تنها قاتلان ايرانيان بودند كه قاتلان زمين هاي ايران هم بودند! آنها زمين هاي حاصلخيز را با دقت تمام به زمين هاي موات تبديل مي كردند، آن هم نه در زمان عقب نشینی و شکست، که در اوج پیروزی خود، رشيدالدين فضل الله همداني، تاريخ نگار بزرگ ايران(۱۹) هشتاد سال پس از نخستين حمله چنگيزخان مي نويسد هنوز اراضي مزروعي از زارعان تهي است؛ چه ايشان از ترس حملۀ جديدي از جانب بيابانگردان جرأت بازگشت به كشتزارهايشان را ندارند.(۲۰)

خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415


برچسب‌ها: داستان حمله وحشیانه چنگیزخان مغول به ایرانتاریخکشتار تاریخ

تاريخ : 30 / 6 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 1251 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب تریلر فیلم
  • وب ساح
  • وب احسان
  • وب باشگاه خبرنگاران